رضا علیزاده:
برای کسی که در عرصهٔ تاریخ ایران، هم به تحصیل آکادمیک پرداخته و هم سالها در مراکزی چون بنیاد ایرانشناسی و میراث فرهنگی، تجربهٔ اجرایی و پژوهشی اندوخته است، لغو کنسرت همایون شجریان، تکراری تلخ و دردناک از محاق هنر موسیقی مینماید. شکلگیری این وضعیت، نه تنها به صدا در آمدن دوباره ناقوس بدیُمن افول شادی در جامعه را به ذهن متبادر میسازد، بلکه نمادی است از منازعات سترون میان مخالفان بدبین موسیقی و سنتگرایانی که هنر را در تقابل با ارزشها میپندارند. از سوی دیگر، اپوزیسیونی وجود دارد که هر کنش بومی و درونزا را به بند ناف حاکمیت میبندد و از آن رهایی نمییابد.
موسیقی: از اعماق تاریخ تا نبض خیابان
موسیقی ایرانی، با پیشینهای به قدمت تاریخ سترگ، همواره آینهای بوده است که احوال مردم این سرزمین را در خود میتابانده است. از نواهای دلنشین ادوار باستان تا نغمههای عرفانی صوفیان، از آوازهای حماسی دلاوران میدان نبرد تا ترانههای شاد روستاییان، موسیقی ما زبان حال مردم این دیار بوده و هست. در دوران معاصر نیز، هنرمندان بزرگی چون غلامحسین بنان، فرامرز پایور، همایون خرم، روحالله خالقی، علیاکبر شهنازی، محمدرضا لطفی، حسین علیزاده و محمدرضا شجریان، نه تنها هویت فرهنگی ما را حفظ کردهاند، بلکه پلی استوار میان ما و جهان معاصر زدهاند.
با این همه، در دهههای اخیر، موسیقی زنده، به ویژه کنسرتها، با چالشهایی جدی روبرو شده است. لغو مجوز کنسرتها، به ویژه کنسرت هنرمندی چون همایون شجریان، این پرسش را مطرح میکند: چرا پس از سالها، اجرای موسیقی زنده، همچنان به عنوان تابویی ناگشوده و مشکلی اساسی در کشور تلقی میشود؟
نشاط اجتماعی: نیاز فوری جامعهای خسته
در شرایط کنونی که جامعهٔ ایرانی با مشکلات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و حتی فضای جنگی دست و پنجه نرم میکند، تزریق نشاط اجتماعی نه تنها یک نیاز، بلکه یک ضرورت فوری است. موسیقی، به عنوان یکی از مهمترین ابزارهای ایجاد شادابی و امید، میتواند نقش کلیدی در بهبود روحیهٔ مردم ایفا کند.
با وجود این، چرا حاکمیت آنگونه که مردم آرزو دارند، از این ابزار قدرتمند برای ایجاد نشاط اجتماعی بهره نمیبرد؟ آیا دغدغههای سیاسی و امنیتی چنان اولویت یافتهاند که نیازهای فرهنگی و اجتماعی مردم به حاشیه رانده شدهاند؟
سرمایههای اجتماعی: قربانیان منازعات سیاسی
همزمان با طرح برگزاری کنسرت همایون شجریان در میدان آزادی، مخالفتها از چند جبهه برخاست. طیفی سنتگرا که موسیقی را در تعارض با اعتقادات میداند، و طیفی دیگر که هر کنش درونزا را اعلام بیعت با حاکمیت تلقی میکند. همایون شجریان، به عنوان یکی از سرمایههای اجتماعی و فرهنگی کشور، قربانی نگاه سیاسی درون حاکمیتی و اپوزیسیون همواره مخالف شده است. این هنرمند، که با پیروی از سیاق هنری پدر نامدار خود و سایر هنرمندان شهیر، حفظ موسیقی اصیل ایرانی را در مقام نسل حاضر به عنوان یک رسالت خطیر برگزیده است، اما در فصل خوشهچینی فرهنگی، در میانهی کشمکشهای سیاسی، نقش اجتماعی خود را تحت تأثیر میبیند.
باید اذعان داشت هجمههای مکرر به موسیقی و هنر، آثار زیانباری بر جای گذاشته است: مهاجرت هنرمندان، کاهش تولیدات هنری باکیفیت، بیرونقی مراکز فرهنگی و افزایش مصرف محصولات غیربومی، همه و همه نشانگر بحرانی است که هنر ایران با آن روبرو است.
راهکار همگانی برای برونرفت:
برای رهایی از این وضعیت، نیاز به تدبیری همگانی و عقلانی است. نخست، باید به موسیقی و هنر به عنوان بخشی جداییناپذیر از هویت فرهنگی و ملی نگریست. موسیقی نه تنها نیاز روحی بشر است، بلکه ابزاری قدرتمند برای حفظ ارزشهای فرهنگی و اشاعهٔ حس ایراندوستی است.
دوم، باید به هنرمندان، به ویژه کسانی چون همایون شجریان که سالها برای اعتلای موسیقی ایرانی تلاش کردهاند، احترام گذاشت و از آنان حمایت کرد. این حمایت نه تنها اعطای مجوز کنسرتهاست، بلکه شامل ایجاد فضای امن و آزاد برای تولید هنر نیز میشود.


