سالهاست که فرهنگ و هنر گیلان، دوچهره دارد. از یک سو، هویتی ریشهدار که سینهبهسینه منتقل شده و هنوز اصالت خود را حفظ کرده؛ و از سوی دیگر، بعنوان یک حاشیه دلنشین در برنامهریزیها و تصمیمات مدیریتی جا خوش کرده است، درست جایی که بارزترین سرمایه نرم استان گیلان در حال ائتلاف است!
چگونه میتوان اصالتهای این سرزمین را حفظ کرد و همزمان به منبعی پایدار برای اقتصاد و هویت آینده بدل ساخت؟
دوئل اصلی در نقطه اتصال اصالت و تجارت شکل میگیرد.
سیاستگذاریهای فرهنگی و هنری گیلان، یا اصالت را قربانی سود و بازار کردهاند، یا تنها بر حفظ سنت تکیه کرده و از جریانهای اقتصادی غافل ماندهاند.
نتیجه؟ استعدادها و فرصتها پراکنده شده و پتانسیل واقعی استان بلااستفاده باقی مانده است.
برای اینکه فرهنگ و هنر به موتور توسعه بدل شوند، حضور مشاورانی در سطح مدیریتی ضروری است که هم به ارزشهای اصیل و هم به جنبههای اقتصادی آگاه باشند.
نمونههای موفق، مانند صادرات صنایع دستی هنرمندان گیلان به کشورهای اوراسیا و عربی به ارزش ۸۵۰ هزار دلار، نشان میدهد که اصالت و بازار میتوانند همزمان رشد کنند، اما بدون استراتژی جامع، این موفقیتها فقط نقاط روشن پراکندهای باقی میمانند.
اگر مدیریت آیندهنگر و سیاستگذاری استراتژیک عملی نشود، فرهنگ و هنر گیلان همچنان در حاشیه خواهد ماند؛ فرصتهای اقتصادی و هویتبخشی از دست خواهد رفت و پتانسیل واقعی استان هرگز محقق نمیشود. تنها با اقدام هماهنگ و جدی است که این دو عنصر میتوانند ستونهای پایدار توسعه گیلان شوند: ریشه در گذشته و نگاه به آینده.
فاطمه صدرا | طراح محتوای استراتژیک



