اگر در گیلان به دنبال نشانه های خلاقیت باشید، این نشانهها بیشتراز آنکه به جریان توسعه پیوند بخورند، در فضای فرهنگی خاموش باقی ماندهاند. گویی استعدادهای خلاق ما در جایی میان ستایش و بیتوجهی معلق هستند.
چرا ساختار مدیریتی استان هنوز نتوانسته از نیروی خلاق، به عنوان یک سرمایهی اقتصادی بهره ببرد؟

ما در گیلان با کمبود استعداد روبهرو نیستیم، بلکه با کمبود تشخیص درست روبهرو ایم. استعدادها نه در ویترینها، بلکه در سکوت اتاقهای کوچک رشد میکنند.
توسعهی واقعی، محصول انتخاب دقیق است نه انتخاب پرسروصدا.
مدیرانی که جسارت دیدن متفاوتها را نداشته باشند، دیر یا زود مجبور به تقلید از آنها خواهند شد.
خلاقیت در گیلان هنوز یک منبع استخراجنشده است؛ و هر روز تأخیر در بهرهبرداری از آن، یعنی از دست دادن فرصتهایی که میتوانست آیندهی استان را تغییر دهد.
مشکل کجاست؟
۱– فقدان زیرساختِ شناسایی بیطرفانه:
بسیاری از فراخوانها، مسابقات و شبکهها بر پایهی روابط و سلیقهمحوری شکل میگیرند؛ نه براساس معیارهای شفاف توانمندی و اثربخشی.
۲– فرایندهای تامین مالی:
طراحی این فرایندها به گونهای پیش میروند که ریسک نوآوری را پوشش نمیدهند؛ طرحهای خلاق نیاز به آزمون و تکرار دارند اما حذف میشوند یا به قالبهای بیاثر تبدیل میگردند.
۳– فقدان حلقهی ترجمه میان ایده و بازار
سازمانهای متولی نمیدانند چگونه یک ایده بومی را به محصول یا خدمت اقتصادی تبدیل کنند و سپس آن را مقیاسپذیر نمایند.
شاید زمان آن رسیده باشد که بهجای تقدیر از گذشته، به خلق آینده فکر کنیم ، با همانهایی که بیسروصدا، اما باهوش و هدفمند، در حال ساختن آن هستند.
فاطمه صدرا | طراح محتوای استراتژیک


