جمعیت و اقتصاد لازم و ملزوم یکدیگر هستند، در واقع رشد اقتصادی تابع مستقیمی از نرخ رشد جمعیت است. مطالعات تجربی به ما نشان میدهند که جمعیت از طریق زمینهسازی رشد برای ایدهپردازی، سرمایه انسانی، تحقیق و توسعه، تأمین نیروی کار ساده و متخصص به رشد اقتصاد میانجامد.
در یک گروه بزرگتر جمعیتی احتمال بیشتری وجود دارد که گروههای بزرگتری از محققان، مهندسان، نوآوران و نخبگان به وجود آیند؛ درنتیجه جامعه ظرفیت بیشتری برای تولید علم و نوآوری در عرصههای مختلف دارد. افزایش جمعیت در سن کار ضمن آنکه منجر به زیاد شدن عرضهی نیروی کار میشود، تقسیم کار تخصصیتر را به دنبال دارد. با افزایش رقابت در بازار کار نرخ دستمزدها پایین می آیند و در عوض تعداد افرادی که شاغل میشوند بیشتر شده و سهم تولیدات در جامعه نیز افزایش پیدا میکند.
افزایش جمعیت موجب افزایش تقاضا در حوزه های مختلف معیشتی مردم میشود، از نیازهای اولیه و روزمره گرفته تا نیاز های کم اهمیت و حتی لوکس که این منجر به افزایش تولیدات جامعه همراه یا ایجاد بازار مصرف بزرگتری است.
با افزایش جمعیت و تعداد افراد خانوار میزان داراییهایی که راکد مانده و یا انباشت شدهاند کاهش پیدا کرده و در جامعه به طور گستردهتر به جریان می افتند و با توجه به بالا بودن تعداد افراد خانوار «ارث» کمتری به هریک از اعضا می رسد که در نتیجه میل به کار و فعالیت را در آنها افزایش می دهد.
این که گفته میشود با افزایش جمعیت غذا کم و با بروز قحطی مرگ و میر افزایش پیدا میکند، مثل این است که تصور شود پاهای عقب اسب جلوتر از پاهای پیشین او حرکت کنند، به عبارتی در طول تاریخ جمعیت و تولید غذا با یکدیگر متناسب بوده است و اگر کمبود غذا ایجاد شده بود تا کنون جمعیت نیز به این تعداد نمیرسید. به طور مثال در کشاورزی سنتی ایران به ازای هر هکتار، سه تن برداشت گندم میشود که اگر کشاورزی مکانیزه شود، این عدد به ۱۱ تن می رسد و تقریباً چهار برابر میشود، بنابراین، هم منابع غذایی در طول زمان افزایش پیدا کرده و هم خود انسان به محدودیتها غلبه پیدا میکند.
در نهایت افزایش جمعیت، مانع رشد اقتصادی و پیشرفت و توسعه یک کشور نیست، بلکه اجرای سیاست های غلط اقتصادی است که مانع جدی بر سر راه پیشرفت و توسعه اقتصادی محسوب میشوند، به طور مثال هند ۱٫۳۱ میلیارد نفر جمعیت دارد و فقط ۳٫۵ درصد افراد بیکار هستند.
دنیا برای حرکت به سوی توسعه پایدار تصمیم به حرکت و تولید در اقتصاد های دانش محور مدرن و دانش بنیان را دارد، به عنوان نمونه ژاپنی ها در اقتصاد دانش بنیان رباتیک که از آن به عنوان انقلاب رباتیکی یاد میکنند، روز به روز توانسته اند جمعیت ربات هایی را که در حال خدمت رسانی به مشتریان هستند، افزایش دهند، استرالیا با سرمایه گذاری در حوزه ی علوم ریاضی و فیزیک پیشرفته توانسته است ۷۶۰ هزار شغل معادل ۷ درصد از سهم اشتغال این کشور را تأمین کند، آلمان در حوزهی دانش فناوریهای سبز تا چندسال آینده بستر ایجاد ۱۵۰ هزار شغل را فراهم میکند، هند با سرمایه گذاری در حوزه صنعت آی تی سالانه تا ۳۰هزار نفر کارمند در شرکت های مرتبط با آی تی استخدام میکند و ۳٫۲ میلیون نفر از فارغ التحصیلان هندی به طور مستقیم و غیر مستقیم در صنعت آی تی این کشور مشغول به کار میشوند، کشور سوئد با توجه به اختراعات فراوان در حوزه های مختلف دانشبنیان لقب کشور اختراعات را گرفته و در جایگاه و رتبهی دوم اختراعات دنیا قرار بگیرد، چین نیز توانسته است در حوزه های هوا و فضا، الکترونیک، محصولات دیجیتال و فناوری بازار های وسیع جهانی را در دست گیرد.
ذکر مواردی از جمله «تولید انبوه محصولات دانش بنیان در دنیا و سهم اندک ایران در تولید آنها»، «ارزش افزودهی بالای این نوع محصولات به دلیل مبتنی بودن آنها بر خلاقیت»، «وجود نیروی کار تحصیلکرده، خدمات اینترنتی و نزدیکی به بازار مصرف در شهر ها و تراکم بالای جمعیت شهرنشین در ایران»، «جایگاه مهم اقتصاد دانش بنیان در استقلال کشور به دلیل داشتن انحصار در این محصولات» دلایلی هستند که ایران را مجاب میکند تا با حمایت از تولید داخلی و جلوگیری از واردات بی رویه کالا و قاچاق، حمایت از کار آفرینی ها و شرکت های دانش بنیان، علاوه بر دستیابی به بازار های جهانی پرسود، با فراهم سازی زمینههای توسعه پایدار، مسیر افزایش رشد جمعیتی خود را هموارتر سازد.
منبع: عیارآنلاین


