از روزی که صدای لالایی مادر در اعماق کالبدش طنین اندازشد، پا در راه آواز نهاد و روزگاری غم آوازخوانی های مادرش را شریک شد. امروز که داستان زندگی مادر، پشت بوته های زرد روزگار بیتوته کرده و اندرخم زمانه تا آسمان پرکشیده است، باصدای ساز و نغمه هایی که از عمق وجودش جان می گیرند، جاده پشت سرگذاشته مادر را بدرقه می کند. پس از آن روزها عمریست که صفرعلی رمضانی غم صدای لالایی های مادران سرزمین خود را زمزمه می کند و آن را با تاروپود وجودش به گوش خلایق می رساند. او امروز در عرصه موسیقی فولکلور به بزرگمردی تبدیل شده و در دامان خود شاگردان بی شماری می پروراند. هنرمندی که در راه احیای موسیقی سنتی و محلی از هیچ نهادی به جز یاری همسر و فرزندانش بهره نمی برد. غم پیروزی در احیای پیکر بی جان آوازهای محلی آنقدر در زندگی او رخنه کرده که گاهی هزینه نمودن در این مسیر را بر شام شب فرزندانش ترجیح می داد. وقتی سخن از دشواری های رسیدن به مسیر موفقیت به میان می آید می گوید گاهی خیلی خیلی تنگدست بودم اما با هر قرض و قول که بود ابزار مربوط به موسیقی را فراهم می کردم و از این بابت رنج های بیشماری به همسر و فرزندانم دادم. امروز پای سخنان این بزرگمرد عرصه موسیقی گیلان می نشینیم. بزرگمردی که در راه احیاء و ترویج آوازهای بومی و محلی جوانی خود را صرف کرده و شبانگاهان بیشماری، روح را در موسیقی محلی وطنش دمیده.
س: لطفا از سیرتاپیاز خواننده شدن و نام آورشدن در عرصه موسیقی محلی را برایمان تعریف کنید؟
– آواز را از اوایل کودکی همزمان با شنیدن لالایی های مادرم آغازکردم اما این مساله تنها به مادرم ختم نمی شد بلکه کم کم در نحوه آوازخواندن زنان دیگر نیز دقت بیشتری می کردم. این علاقه به حدی بود که در دوران دبیرستان تمام شعرهای فارسی را در کلاس درس، به اصرار دوستانم، با آواز می خواندم. اما هرچه بزرگتر شدم بیشتر به معنای واقعی شعر پی بردم و دریافتم که موسیقی بی واسطه ترین زبان برای بیان احساسات آدمی است. علاقه ها و پژوهش ها و تحقیق ها درمورد آوازهای بومی ادامه داشت تا اینکه در زمان تربیت معلم به کلاس موسیقی آواز رفتم و با ساز و آواز و دستگاه های موسیقی ردیفی آشناشدم. پس ازگذشت ۲ سال از دوران تربیت معلم در مرکز تربیت معلم شهید مطهری درتهران، درسال ۶۹ به گیلان برگشتم و تا چند سال به ساخت و اجرای سرودهای مدارس پرداختم و بعد از آن کم کم به سمت احیای موسیقی ایرانی، فراگیری سه تار و سنتور و ویولون پرداختم و بعدها همه ی تجربیاتم رو وقف موسیقی فولکلور گیلان نمودم.
س: چراموسیقی گیلان؟ چون خودتان گیلانی بودید تلاش دراحیای موسیقی گیلان داشتید یا اینکه علت دیگری دارد؟
-گیلان قوم دیرپایی است و درطول تاریخ، بیشتر از قوم های دیگر توانست در مقابل هجمه ها دوام بیاورد. از این رو بی شک آیین ها، سنت هاوآوازهایی داشته ولابد توانسته این آیین هارادرمقابل هجمه های بی شمار همچنان حفظ کند. برای دوام و بقایای چنین داشته هایی که ممکن بود به دلیل برخی از مشغله ها و صنعتی شدن زندگی امروزی محو شوند، لازم بود که نسبت به شناسایی و احیای آن اقداماتی صورت بگیرد. از طرفی هم این موسیقی و شعر و آوازهای گیلانی متعلق به همه ی هستی من است و طبیعی است که توانم رو باید در این مسیر خرج میکردم.
س: از جمله مشکلاتی که بر سر راه موسیقی گیلان وجود دارد چیست؟
– به موسیقی گیلان درسطح کلان نگاه درستی نمی شود و در مجموع نسبت به موسیقی، فرهنگ و ورزش درگیلان بی توجهی می شود. متاسفانه بسیاری ازمسئولان نه تنها هیچگونه همکاری با هنرمندان نمی کنند بلکه حتی در بسیاری از موارد در مقابل تماشاگران، جلوی اجرای هنرمندان را نیز می گیرند. نه مسئولین صدا وسیمای گیلان بعنوان جامع ترین رسانه عمومی استانی از هنرمندان محلی خوان دعوت به اجرا می کنند و نه نهادهایی همچون استانداری و اداره کل میراث فرهنگی و صنایع گردشگری. بنده برای بر پاداشتن آیینی مانند نوروزبل، تیرماسینزه، امیرما و….ازسرمایه شخصی، و از حقوق همسر و فرزندان خود مایه گذاشتم وهیچ نهادی در این راه کوچکترین حمایتی نه ازمن، بلکه ازاین آیین بومی ومحلی نکردند. واضح بگویم که واقعا بلا دارد بر سرموسیقی گیلان می آید و اگر وضع به همین گونه ادامه پیدا کند از هم اکنون درب موسیقی گیلان باید بسته تلقی شود.
س: علت چه می تواند باشد؟
– ببینید بسیاری ازجشنواره ها در سایر استان ها با اتفاقات خوب مانند دعوت از آواز خوانان محلی همراه است اما در گیلان این اتفاق رقم نمی خورد. بسیاری از بودجه ها صرف مصارف دیگری غیر از موسیقی می شود. ورود افراد غیر متخصص هم که جای خود را دارد.(واژه ی مطرب برازنده ترین عنوان برای اغلب عزیزان نوازنده و خواننده است از این رو که در مرام مطرب های قدیم گیلان عادتی وجود داشت یا خصیصه هایی وجود داشت که منحصر به خودشون بود.سرسفره ی هم می نشستند ولی پشت دست نان بری میکردند یعنی یعنی گاهی وقتی متوجه میشدند که همکارشان قراراست در منطقه ای عروسی داشته باشد میرفتند و پیش پیش با وعده هایی آن مجلس را میگرفتند دقیقا این معضل امروزه گریبانگیر موسیقی گیلان و گروه های موسیقی در گیلان است ) می توان گفت در بروز بسیاری از مشکلات در عرصه موسیقی گیلان، ۹۵درصد هنرمندان مقصرند چون فقط به قصد دریافت پول به فکر اجرای بیشتری هستند درحالیکه از تخصص لازم برخوردار نیستنند. این مساله به حدی پررنگ است که امروز می توانیم بگوئیم علت پس رفت موسیقی گیلان، غیرتخصصی واردشدن هنرمندان است. مساله ی جدیدتر اینه که برخی مطربان خودشونو بنیانگذار موسیقی و فرهنگ گیلان میدونند و با جعل در تاریخ در صدد تحریف و فریب مردم ما هستند و البته اکثرشان از اقوام مهاجر و دوره گرد هستند که امروزه بدلیل یکجا نشینی در صدد سهم خواهی اند.
س: برای پرورش استعداهای جدید و برون دادهای موفق چه باید کرد؟
– نبود فرهنگ سرا در شهرهای گیلان از جمله معضلات موجود است. سالهاست که موسیقی از ادارت بیرون کشیده شده و دیگر تدریس نمی شود. بسیاری از جشنواره ها نیز به صورت خود جوش برگزار می شود با این تفاسیر چطور می شود شاهد برون داد موفق استعدادهای امروزی باشیم. وقتی مسئولان متوجه بسیاری از درگیری های هنرمندان نیستند نمی توان انتظار داشت که استعدادهای استان درحد مطلوب و قابل قبول رشد کند. در مجموع بهتر است بگویم سیستم آموزش موسیقی در کشور دچار بحران جدیست.
س: بهترنیست بپذیریم که گران بودن هنرموسیقی موجب فاصله گرفتن برخی استعدادها از این هنر شده است؟
– بله واقعیت این است که موسیقی هنر گرانیست. زیرا علاوه بر قیمت ابزارآلات، کلاس ها نیز به صورت آزاد برگزارمی شود و چون در آموزشگاه های خصوصی تدریس می شود و نه در ادارات ذی ربط ، تدریس آن هم برای استاد به صرفه نیست وهم برای هنرجوگران تمام می شود.
س: در راستای تقویت هنر موسیقی و به ویژه حمایت از آوازخوانان محلی، از مسئولان دستگاه های مرتبط چه حمایت هایی می طلبید؟
– باوجود اینکه فضای رسانه ای نداریم ومعضلات زیادی نیز با نهادهایی همچون صداوسیما، اداره فرهنگ وارشاد اسلامی واداره میراث فرهنگی، وصنایع گردشگری داریم اما هیچ حمایتی نمی طلبیم جز اینکه بخواهیم در کارهای ما دخالت نکنند. هرچند که چه بخواهیم و چه نخواهیم موسیقی ما با این ارگان ها سر و کار دارند. متاسفانه مسئولان به جای حمایت از زحمتکشان واقعی، از افراد فیک و بدل حمایت می کنند. افرادی که به جرات می توان گفت از هنر چیزی نمی دانند و تنها به دنبال کسب درآمد بوده ومایه خجالت هنرموسیقی محلی هستند.
مهدیه رزاقی لنگرودی




