تاریخ : دوشنبه, ۱۹ آبان , ۱۴۰۴ Monday, 10 November , 2025

کیفیت آموزشی فدای کمیت گرائی

  • کد خبر : 6186
  • 25 مهر 1393 - 1:35

دکتر سید ولی الله موسوی –

هفته گذشته از سوی مقامات دانشگاه آزاد اسلامی اعلام شد که در نیمسال جاری حدود دویست هزار دانشجوی جدید جهت تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد رشته های تحصیلی دانشگاهی جذب خواهند کرد. اگر شمار پذیرفته شدگان دوره های آموزشی روزانه ، شبانه و پیام نور دانشگاه های دولتی و نیز پذیرفته شدگان مؤسسات آموزشی غیرانتفاعی و … را نیز به این آمار اضافه کنیم، از این مسابقه غیر ضروری چه نتیجه ای می توان گرفت؛ جز”وقت خریدن” برای آنکه شاید برای فوق لیسانس های بیکار فرصت اشتغال به کار در آینده به وجود آید، در حالی که برای تحقق این هدف مهم برنامه مؤثری وجود ندارد. واقعیت این است که وقتی برای لیسانسیه های بیکار فرصت اشتغال به کار نداریم، به طریق اولی برای اشتغال حجم وسیع فوق لیسانس بیکار نیز نمی توان کار مؤثری کرد. وقتی برای ازدواج لیسانسیه های بیکار فرصت و موقعیت مناسب وجود ندارد، به طریق اولی برای فوق لیسانس نیز وجود نخواهد داشت، چون انتظارات ایشان از زندگی، به مراتب بالاتر خواهد بود. وقتی برای دوره های کارشناسی دانشگاه ها استاد کافی وجود ندارد و اکثر کلاس های درس خارج از استاندارد های آموزشی برگزار می شود، به طریق اولی تأمین استاد برای کلاس های کارشناسی ارشد نیز به سادگی مقدور نخواهد بود. وقتی استادان محترم ( در وضع موجود) فرصت کافی برای رسیدگی دقیق به پایان نامه های دانشجویان را ندارند و پایان نامه های تحصیلی بعضا در کافی نت ها خرید و فروش می شود، چگونه می توان انتظار داشت تا استاد محترم در کلاس های کارشناسی ارشد ۲۰ نفری و ۳۰ نفری (و بلکه بیشتر) تدریس کند و در عین حال مسئولیت راهنمائی بیش از بیست پایان نامه دانشجوئی را به ثمر برساند ؛ آنوقت از این دست پخت ها چه در خواهد آمد.

مدیران محترم؛ این چه وضعی است. گاهی کلاس داریم وشاگرد نداریم ،گاهی شاگرد داریم و کلاس نداریم،گاهی هر دو را داریم اما استاد نداریم. گاهی همه را داریم و استراتژی نداریم و گاهی همه را داریم و هیچ نداریم. با این برنامه ریزی های آبکی چگونه می خواهیم فاصله خود را از کاروان پیشرفت کم کنیم. چرا همه چیز را باهم میزان نمی کنیم. چرا بدون اندیشه عمل می کنیم.چرا به جای درست کردن ابرو،چشم آموزش عالی را کور می کنیم. چرا کاری می کنیم که اطرافیان بر ما بخندند، چرا کاری می کنیم که مورد طعن و لعن آیندگان قرار گیریم. چرا به جای افزایش کیفیت آموزشی،کمیت گرائی را در سر لوحه برنامه های خود قرار داده ایم. آیا آمایش آموزش عالی که کمتر از پنج سال از انجام آن می گذرد و قرار بر این بود که اساس برنامه های توسعه نظام آموزش عالی کشور باشد، کاری بیهوده و عبث بوده است. آیا صرفاً بالا بردن عددها و افزایش رقم ها به منزله خود فریبی نیست. با این بنیادی که گذاشته ایم، آیا چند سال دیگر در هر دبیرستانی مدرک دکتری نخواهیم داد. اگر این روش درست است پس چرا مدارک دانشگاه هایی همچون هاوائی را قبلا به چالش کشیده ایم. وقتی نمی توانیم به سقف استانداردهای آموزشی دست یابیم، آیا درست است به پایین تر از کف استانداردها هم قناعت کنیم و اساساً استانداردها را رها کنیم.آیا این همان چیزی است که پرچمداران لغو کنکور سراسری شعارش را می دادند، آیا این راهی که می رویم گمراهی نیست.

این چه شتابی است که ناشیانه به موج میزنیم. این چه اقتضاحی است که جز خالی کردن جیب های مردم پیامدی ندارد. اینکه سر کوچه و خیابان بایستیم و با انواع ترفندهای تبلیغاتی، (همانند راهنمایی رستوران ها) مردم را به کلاس های دانشگاه بگشانیم تا محتوی آموزشی را صرف (البته حساب های بانکی دانشگاه ها را پر کنند) نوعی جیب بری است. چون بسیاری از والدین که حتی هزینه اجاره خانه و تأمین معیشت خانواده خود را ندارند در شرایطی دشوار برای تحصیل فرزندان خود قرار می گیرند و مجبور به سر کشیدن جام زهر تحصیل می شوند. اما از طرف دیگر این کار به منزله دور زدن قانون اساسی است و چون در دراز مدت بر خلاف مصالح جمهوری اسلامی می باشد، بازنگری در اصول و سیاست های اجرائی آموزش عالی کشور،امری ضروری است و بی توجهی به آن با عوارض و پیامدهای منفی اجتناب ناپذیر همراه خواهد بود.

ثبت دیدگاه

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید تحریریه منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد، منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد، منتشر نخواهد شد.